مدیریت جامع آبخیزها مستلزم مشارکت دستاندکاران، بهویژه آبخیز نشینان است و آگاهی از علل عدم مشارکت مردمی در برنامههای آبخیداری، نقطه عطف تحقق اهداف مدیریت آبخیزهاست. پژوهش حاضر با هدف شناسایی، طبقهبندی و اولویتبندی این عوامل از منظر خبرگان و آبخیزنشینان آبخیز بزیجان محلات انجام شد. بدینمنظور ابتدا این عوامل بر اساس مرور منابع، پرسش از کارشناسان و نیز مراجعه به منطقه و مصاحبه حضوری با ساکنان منطقه مشخص و طبقه بندی شد. سپس پرسشنامه های دو به دو زوجی و لیکرت بهعنوان ابزار اندازهگیری تهیه و روایی پرسشنامهها مبتنی بر نظرات خبرگان تایید شد. در نهایت پس از تعیین حجم نمونه توسط فرمول کوکران و تکمیل پرسشنامهها، با کاربرد فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی و نیز آزمون فریدمن، شاخصها و زیرشاخصهای موثر بر عدم مشارکت پایدار مردمی در طرحهای آبخیزداری حوضه بزیجان اولویتبندی شد. بر مبنای نتایج، از منظر کارشناسان و مردم عامل آموزشی و ترویجی مهمترین شاخص در عدم مشارکت مردم میباشد. میزان اهمیت زیرشاخصها نیز از دیدگاه دو گروه کارشناسان و جوامع محلی، متفاوت است. کارشناسان معتقدند، زیرشاخصهای " تمرکز قدرت تصمیم گیری طراحی و اجرا در ادارهکل " و "بالابودن سن ساکنان" بیشترین نقش را در عدم مشارکت داشت، درحالیکه مردم نقش سن ساکنان را بی تاثیر دانسته و از نظر ایشان زیرشاخصهای " عدم رضایت نسبت به نتایج پروژه ها توسط ساکنان حوضه " و " نادیده گرفتن منافع ساکنان حوضه به عنوان انگیزه اقتصادی مستقیم " را دارای بیشترین نقش را داشتهاند. هر دو گروه اعتقادی به وجود و نقش اختلافات قومی و محلی نداشتند. ولی آنچه که در بررسی کلی میتوان به آن اشاره کرد، عدم آشنایی و توجه به اهداف و نیازهای دو گروه بود. به عبارتی بهترین نتیجه درجلب مشارکت مردم زمانی حاصل خواهد شد که در چارچوب مدیریت سازگار، قبل از هر کار اجرایی ذینفعان شناسایی شده و با شناخت نیازها و انتظارات دو گروه درکنار اهداف آبخیزداری، به یک برنامه کاری منسجم رسید.